تزهایی برای سازش؟
على جوادى

"هگل در جایی مینویسد که تمام حوادث و شخصیت های بزرگ تاریخی – جهانی باصطلاح دو بار ظهور میکنند. ولی او فراموش کرد بیافزاید که بار اول بصورت تراژدی و بار دوم بصورت کمدی مسخره." (مارکس – هجدهم برومر لوئی بناپارت) و از قرار مارکس هم فراموش کرد در باره تکرار سه باره این تاریخ چیزی بگوید. شاید تصور میکرد چنین رویدادهایی چندان محتمل نخواهند بود. اما با نگاه با واقعیات معاصر باید در این زمینه هم حرفی زد. باید برای توصیف اوضاع تکرار شده پس از "تراژدی" و "کمدی مسخره" کلامی پیدا کرد. شاید ترکیب "تراژدی – کمدی مضحک" بیان مناسبی برای این واقعیت باشد!؟

در سالهای ٣٢ حزب توده سمبل و نماینده سازشکاری "چپ" در جامعه در حال تحول ایران بود. در تحولات ٥٧ این مکان را شاخه اصلی جریان فدایی یعنی جریان اکثریت از آن خود کرد. تمام شواهد و قرائن کنونی حاکی از آن است که خط حمید تقوایی و شرکا نیز در حال احراز چنین مکانی برای خود است. بالاخره این خطی است که پس از حزب توده و حزب مشروطه و برخی از قوم پرستان٬ جناحی از ارتجاع اسلامی را "در کنار مردم" و "همراه مردم" قرار داد. این خطی است که مانند توده ایها کنار زدن ولایت فقیه را مترادف با سرنگونی کل جمهوری اسلامی قلمداد کرد. مبانی نظری این خط سازشکار در "چپ" را حمید تقوایی در پاسخ به موضع انتقادی یکی از کادرهای آن حزب بطور فورموله بیان کرده است. در این یادداشت به مبانی سیاسی - نظری این "چپ سازشکار میپردازیم. از فضای حاکم بر این حزب باید شروع کرد .

این نامه و شواهد دیگر حاکی از آن است که خط حمید تقوایی و شرکا نتوانسته است بر تمامی پیکره این حزب غلبه کنند. مقاومت و مقابله با این خط راست و سازشکار٬ با هر کم و کاستی و یا هر کمیتی٬ کماکان یک واقعیت درونی این حزب است. نفس اینکه این جریان ناچار شده است بعد از آن برخوردهای غیر متمدنامه به مخالفین شان در کنگره به چنین ژستی متوسل شوند و پاسخ یک نامه انتقادی درونی را در نشریه رسمی شان بدهند٬ نشان فشاری است که بر خود احساس میکنند و ناچارند در مقابل آن عکس العمل نشان دهند. ظاهرا پرخاشگری و تلاش برای ساکت کردن مخالفین خط رسمی شان چندان موثر واقع نشده است. پاسخ به این نامه در این ظرفیت یکی از اقدامات جدیدشان است. تلاشی است برای پاک کردن گل کاشتن هایی که از تریبون کنگره خطاب به منتقدین درونی خود میگفتند: "این شارلاتانیسم را کنار بگذارید"! ناچار شده اند در کنارش روشهای دیگری هم اتخاذ کنند. اما مهمتر از این ظاهرسازیها تزهای سازشکارانه مندرج در این نوشته است که باید به آنها پرداخت. این تزها را باید نقد و حاشیه ای کرد. حمید تقوایی در پاسخ به سهراب وفا جوهر جوهر این تزهای سازشکارانه خود را چنین فورموله میکند:
 
"کلا باید گفت حزب در موقعیتهای مختلف در مورد موضوع واحدی شعارهای متفاوتی را مطرح میکند و این به معنای تناقصی در کار حزب و یا جانشین کردن این شعار با آن شعار نیست ."

با کنار زدن تصویری که این تز در برخورد اولیه در ذهن ایجاد میکند میتوان به سادگی به عمق سازشکاری و اهدافی که این تز برای توجیه آن بیان شده است٬ پی برد. شگفت انگیز است خودشان دارند رسما و در روز روشن اعلام میکنند که حزبشان "در مورد موضوع واحدی شعارهای متفاوتی را مطرح میکنند." و هیچ شرم و حیایی هم ظاهرا از بیان آن ندارند. و بدتر این روش را به یک سیاست و سنت حزبی هم ارتقاء میدهند .

١ - شعار معمولا چکیده و فشرده و خلاصه سیاست است. به بیان دیگر جوهر سیاست را بیان میکند. مسلما در پاسخ به یک موضوع سیاسی میتوان بر حسب شرایط یا در "موقعیتهای مختلف" در قالب و یا با بیانهای متفاوتی بیان شود. اما برای اینکه یک موضع سیاسی واحد باشد باید جوهر آن همواره یکی باشد٬ مگر اینکه هدف ابراز بیان موضع سیاسی متفاوتی باشد. اینکه حزبی در "موقعیتهای مختلف" در قبال "موضوع واحدی" شعارهای متفاوتی را مطرح کند تنها به این معنی است که دارای پرنسیپ سیاسی روشن و قابل پیش بینی نیست و یا اینکه حزب "رنگین کمان" است. هر روز یک رنگ است. بر حسب شرایط و آب و هوا و سرعت باد شعارها و سیاستهای متفاوتی را اتخاذ میکند. و این عین اپورتونیسم سیاسی است. این تزها بیان با نزاکت فورموله کردن سیاست "حزب باد" است. عین متد و روش جریانات توده ایستی و ملی – اسلامی راست و سازشکار است. مشخصه جنبشی است که چرخش سیاسی یک ویژگی سنت آنهاست. سازشکاری ویژگی دیگر سنت شان است .

٢ - بعلاوه باید پرسید چرا یک حزب سیاسی باید در قبال یک "موضوع واحد" شعارهای متفاوتی را مطرح کند؟ چه مزیتی این سیاست "نان به نرخ روز خوردن" میتواند برایشان داشته باشد؟ اگر قصد تغییر سیاست خود را نداشته باشد٬ به غیر از گیجی و سردرگمی سیاسی چه فایده ای خواهند برد؟ اگر موضوع سیاسی مورد بحث تغییری نکرده باشد چه لزومی دارد که شعار و سیاست متفاوتی اتخاذ شود؟ در این صورت تنها یک شق باقی می ماند و آن این است: آیا به غیر از این است که این تزها باید جایی برای شعارهای جدید و سیاستهای جدید٬ که در تقابل با شعارها و سنتهای تاکنونی هستند٬ باز کنند؟ آیا به غیر از این است که با این روش میخواهند سازشکاری کنونی و سیاست جناح موسوی در "کنار مردم" و "همراه مردم" است و شعارهای مشابه را توجیه کنند؟ آیا نشان تلاشی نیست که شعارهای جنبش های دیگر را در قبال موضوع مورد بحث در کنار شعارهای تاکنونی جنبش کمونیسم کارگری قرار دهند؟  

٣ - چند مثال مساله را روشن تر میکند. خودشان مثال شعار "حجاب اسلامی" و "حجاب اجباری" را میزنند. انتخاب خوبی است. بیانگر گوشه ای از تلاش جریانی است که میخواهد شعارهای جنبش ملی – اسلامی را در کنار شعارهای جنبش کمونیسم کارگری قرار دهد. اما چگونه؟ این جریان در مقابل انتقادی که بهشان شده است که چرا به جای شعار "مبارزه با حجاب اسلامی" به شعار "لغو حجاب اجباری" روی آورده اید؟ پاسخ میدهند که "ما همه اینها را میگوئیم". و ظاهرا این آن فورمول طلایی است که قرار است پل سازشی میان شعارهای متفاوت را در ذهن ما کمونیستهای کارگری از جانب این خط سازشکار توجیه و یا موجه کند .

در پاسخ به چند نکته در این زمینه باید اشاره کرد: شعار "لغو حجاب اجباری" شعار جنبش ملی -اسلامی است. شعاری جنبشی است که حجاب را نوعی پوشش میداند. نقدی به حجاب٬ فلسفه حجاب٬ جایگاه حجاب در جنبش اسلام سیاسی٬ علی العموم ندارد. نقدی به این سمبل زن ستیزی اسلام سیاسی ندارد. آن را نوعی پوشش برای زن میداند. خواهان تنوع پوشش است. خواهان لغو "اجبار" در انتخاب نوع پوشش برای زنان است. کل جوهر انتقادش به حجاب و رژیم اسلامی در این زمینه در "اجباری" و "تحمیلی" بودن آن است. و یا به قول شیرین عبادی حجاب مادر و خواهرش ننگ و تحقیر زن نیست. این شعار جنبشی است که با لغو اجباری بودن حجاب کل مبارزه اش علیه حجاب و ستم بر زن در این بعد تمام میشود و در مقابل ما کمونیستهای کارگری که حجاب را سمبل حقارت و تحقیر و ستم بر زن میدانیم و خواهان مقابله با این سمبل تحقیر و سبمل جنبش اسلامی در هر شکل و در هر شرایطی٬ چه در شکل اجباری و چه در شکل اختیاری آن هستیم٬ قرار میگیرد. اما حمید تقوایی اینگونه قلمداد میکند که گویا شعار "لغو حجاب اجباری" روایت دیگری از شعار "مبارزه علیه حجاب اسلامی" است. یک شعار است که به کلکسیون شعارهای این حزب اضافه شده است. و معصومانه میپرسد چه ایرادی دارد؟ واقعیت این است که نه ایشان از سابقه این مباحث در حزب کمونیست کارگری بی خبر است و نه اینکه اینقدر پرت و از مواضع جنبش ملی- اسلامی بی اطلاع است. هیچکدام٬ تلاش میکند پلی میان این دو جنبش ایجاد کند. این گوشه ای از عملکرد تزهای سازشکارانه این جریان است. ایشان دقیقا میداند که این شعار صاحب دارد. تاریخچه خود را دارد. سازشکاری خط حمید تقوایی اینجا عریان میشود که میگوید ما هر دو شعار را مطرح میکنیم. اما ریاکاری آن زمانی برملا میشود که تاکیدشان را در شرایط کنونی٬ همانطور که مسئول کمیته سازمانده شان بیان کرده است بر "پر کردن در و دیوار با شعار لغو حجاب اجباری"٬ میگذارند. حال آیا غیر منصفانه است که ما با هزار ارفاق به این خط بگوئیم که تلاش برای جمع کردن دو شعار که به دو جنبش متفاوت تعلق دارند٬ سیاست و خطی سازشکارانه است؟ آیا ما مجاز نیستیم تزهایی را که چنین سیاستی را در دستور حزبشان قرار میدهد٬ تزهای سازشکارانه بنامیم؟

٤ - اما کاربرد این سیاست در همین حد محدود نمی ماند. ایشان سبکبال مژده میدهند که "این مساله از شعار هم فراتر میرود و در مورد مواضع و سیاستهای حزب هم صادق است"!؟ و درست میگویند. نمونه دیگر کاربرد "خلاق" این ریاکاری سیاسی را ما در شعار دیگر این حزب در این دوران دیدیم. ماجرا از این قرار است که تلویزیون این حزب در دورانی که جنبش سبز "برو بیایی" داشت٬ شعار "برکناری دولت احمدی نژاد خواست مردم است" را مطرح کرد. (برنامه تلویزیونی کارگران شهلا دانشفر٬ مصاحبه با حمید تقوایی حداقل یکی از این برنامه ها بود). حال اگر شما به این خط انتقاد کنید٬ بهشان بگوئید که این شعار جریانات اصلاح طلب حکومتی است. شعار دوم خردادی هاست. شعار جنبش ملی- اسلامی است که بار دیگر بزیر پرچم اصلاح طلبان حکومتی رفته اند. شعار جنبشی است که خواهان سرنگونی رژیم اسلامی نیست٬ به دنبال تعدیل و اصلاح آن برای بقاء آن است. بر مبنای این تزها٬ شاد و خندان و با ظاهری حق به جانب به شما خواهند گفت ما هر دو شعار را مطرح میکنیم! هم شعار سرنگونی رژیم اسلامی را میدهیم هم شعار برکناری دولت احمدی نژاد را! و ظاهرا این عدم ثبات سياسى را هم نقطه قوت سیاست خود در این شرایط میدانند .

٥ - یک نمونه دیگر کاربرد این سیاست٬ موضع این خط در قبال میر حسین موسوی است. میر حسین موسوی یکی از کارگزاران و دست اندر کاران تعیین کننده رژیم اسلامی در این سه دهه بوده است. سهم مهمی در جنایات تاکنونی رژیم اسلامی داشته است. چه در قتل عامهای سال شصت و چه در قتل عامهای سال شصت و هفت. ٨ سال نخست وزیر خمینی در دوران تثبیت این رژیم ارتجاعی بوده است. اما حمید تقوایی معتقد است که تا زمانیکه ایشان بر علیه خامنه ای مبارزه میکند در "کنار مردم" و "همراه مردم" است. حال اگر از ایشان بپرسید چرا موضع شما در قبال موسوی که باید به عنوان یکی از سران حکومت اسلامی در دادگاه مردم در کنار سایر سران رژیم اسلامی به جرم جنایت علیه مردم محاکمه شود٬ تغییر کرده است؟ شاید بمنظور جلوگیری از بی آبرویی بیشتر و جمع کردن این افتضاح سیاسی بگویند که ما هر دو شعار را مطرح میکنیم. هم میگوئیم ایشان در این "موقعیت مختلف" در کنار مردم است و هم میگوئیم در عین حال خواهان محاکمه ایشان هم هستیم؟ البته این دومی را تاکنون نگفته اند. اما اولی را صریحا بیان کرده اند. و شما می مانید که در مقابل این سوسياليسم توده ايستى چه باید گفت؟ حال ویژگی این خط را با سنت سبک کاری حزب توده و اکثریت و جریانات مشابه مقایسه کنید. چه نتیجه ای میتوان گرفت؟ آیا غیر از این است که این جریان در صدد تکرار تاریخ حزب توده و فدائیان اکثریت در شرایط حاضر است؟

٦ - طرح شعار "حکومت انسانی" عرصه دیگر کاربرد این تز است. ایشان میگوید "که در مورد جمهوری سوسیالیستی و حکومت کارگری و حکومت انسانی هم این صادق است." درست است٬ همان اهداف را در اینجا نیز دنبال میکنند. اما هر بنی بشری میداند که شعار "حکومت انسانی" روایت دیگر "حکومت کارگری" نیست. شعاری است که هر جریان راستی هم میتواند تعبیر خود را به آن الصاق کند بدون آنکه بطور مشخص هدفش سوسیالیسم و یا حکومت کارگری باشد. از این رو ما شعار "حکومت انسانی" این جریان را نقد کردیم. نشان دادیم که اتخاذ این شعار نه از سر اومانیسم افراطی نداشته این خط بلکه از سر تلاش برای حاشیه ای کردن شعار "حکومت کارگری" و "انقلاب کارگری" و بدست آوردن دل جریانات راست در جامعه است. ما گفتیم که تلاش این جریان برای "پیوند سوسیالیسم" و "انسانیت" یک تلاش دست راستی و "حقوق بشری" است. ما تاکید کردیم که سوسیالیسم در خود دارای کمبودی نیست. احتیاجی به دست کاری در مبانی سوسیالیسم نیست. اساس سوسیالیسم انسان است. جامعه ای سوسیالیستی مورد نظر ما جامعه ای تماما انسانی است. ما گفتیم که تنها جامعه کمونیستی مورد نظر ما برای نخستین بار به آرمان آزادی و برابری انسانها به معنی واقعی کلمه جامه عمل می پوشاند. ما گفتیم که انقلاب کارگری و نه هر انقلاب دیگری٬ انقلابی اجتماعی است برای نابودی نظام بردگی مزدی. تنها انقلابی است که کل مناسبات تولیدی و طبقاتی را دگرگون میکند. ما تاکید کردیم که انقلاب کارگری انقلابی برای آزادی کارگر و جامعه از شر مناسبات استثمارگرایانه طبقاتی است. ما گفتیم که هدفمان نابودی نظام سرمایه داری است و نه ایجاد سرمایه داری با "چهره انسانی". ما تاکید کردیم که اتفاقا در شرایطی که جامعه به تکان در آمده است٬ وارد یک دوره از تحولات انقلابی شده است و در شرایطی که یک انقلاب کارگری میتواند از دل این تحولات بیرون بیاید٬ باید بر سازماندهی و تامین ملزومات انقلاب کارگری تاکید کرد. نه آنکه مانند تمام جریانات سازشکار درست در همین زمان انقلاب کارگری را از دستور خارج کرد و شعار دیگری را به جای آن تبلیغ کرد. واقعیت این است که تحولات این دوره جوهر سیاست سازشکاری این خط را به روشنی در مقابل جامعه قرار داد. این خط این بار بر خلاف دوران ٣٢ و ٥٧ در جامعه بخاطر حضور خط کمونیسم کارگری منصور حکمت و تلاش بی وقفه حزب اتحاد کمونیسم کارگری خطی از هم اکنون شکست خورده است .

٧ - اما ماجرا در همین جا تمام نمیشود. حمید تقوایی در توجیه تزهای سازشکارانه خود میگوید: "برای ما بر خلاف فرقه های ایدئولوژیک، شعار ابزار "مرزبندی" و "اعلام موضع" نیست، ابزار پراتیک ونفوذ در جامعه و جمع آوری نیرو است." بگذارید تک تک فورمولهای طلایی ایشان را در چهار چوب جدالهای مورد نظر در شرایط کنونی و زمینی بررسی کنیم. ما میپرسیم آیا تاکید بر انقلاب کارگری نشان دهنده "فرقه ایدئولوژیک" بودن یک جریان و ما است؟ آیا تلاش منصور حکمت بر انقلاب کارگری نشان خصوصیات فرقه ای بودن کمونیسم کارگری منصور حکمت است؟ آیا تاکید بر سرنگونی کل جمهوری اسلامی و موضع گیری در قبال تمامی جناحهای آن نشان "فرقه ایدئولوژیک" بودن کمونیسم ماست؟ آیا تاکید ما بر حکومت کارگری نشان "فرقه ایدئولوژیک" بودن ماست؟ آیا تاکید بر مبارزه با "حجاب اسلامی" نشان سیاست های فرقه ای کمونیسم کارگری ماست؟ آیا تاکید ما بر سوسیالیسم نشان "فرقه ایدئولوژیک" بودن ماست؟ اگر چنین است ما با کمال افتخار چنین اتهامات سخیفی را از این خط نئو توده ای می پذیریم و پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت را همچنان بر افراشته نگاه خواهیم داشت. ذره ای تردیدی نداشته باشید. اما چرا "فرقه ایدئولوژیک"؟ چرا هر زمان که جریانی راست میشود٬ سازشکار میشود٬ این کمونیستها هستند که بدهکار میشوند و مورد اتهام قرار میگیرند؟ چرا این کمونیستها هستند که باید پاسخگو بشوند که "فرقه" هستند؟ "ایدئولوژیک" هستند؟

٨ - حمید تقوایی ادامه میدهد که شعار برایشان "ابزار پراتیک و نفوذ در جامعه و جمع آوری نیرو است" بسیار خوب! بگذارید این ظاهر قشنگ را هم کمی خراش دهیم تا ببنیم به کجا میرسیم. ما می پرسیم شعار "لغو حجاب اجباری" شعاری برای کدام پراتیک است؟ شعار نفوذ در کدام بخش از جامعه است؟ شعار جمع آوری نیرو از کدام جنبش اجتماعی است؟ شما بگوئید؟ آیا به غیر از این است که به راست چرخیده اید؟ به دنبال جمع کردن نیروی جنبش ملی – اسلامی و جنبش ناسیونالیسم پرو غربی هستید؟ آیا واقعا اینطور نیست؟ آیا زمانیکه پرچم سبز برای ١٦ آذر سفارش میدهید٬ زمانیکه ماسکهای سه رنگ "پرچم ایران" را سفارش میدهید٬ به دنبال کدام نیرو و کدام پراتیک هستید؟ شما بگوئید زمانیکه در تظاهرات مسئولین حزبی تان به رفقای ما اعلام میکنند شعار "زنده باد سوسیالیسم" ندهید "مردم رم میکنند" به دنبال جمع کردن نیروی کدام جنبش هستید؟

٩ - در پایان اجازه دهید ما هم برای لحظه ای که شده خود را به خامی سیاسی بزنیم. بپذیریم که هدفشان طرح "شعارهای متنوع" است. هیچ قصد و نیت دیگری ندارند. بگذارید برای لحظه ای خود را اسیر چنین مفروضات پوچی بکنیم. آیا در این صورت هم نباید بپرسیم مگر نگفته اید که این شعارها را در کنار شعارهای تاکنونی آن حزب مطرح میکنید؟ پس چرا پراتیک حزبتان خلاف این گفته تان را نشان میدهد؟ چرا حجم اساسی تبلیغات کنونی حزبتان بر شعار "حکومت انسانی"٬ "انقلاب انسانی" و "لغو حجاب اجباری" و امثالهم استوار شده است؟ چرا در برنامه های تبلیغی تان اثری از ضرورت برپایی فوری حکومت کارگری و استقرار فوری جمهوری سوسیالیستی دیده نمیشود؟ چرا؟ شاید بگویند که در اطلاعیه هایمان این شعارها قید شده است. آیا براستی هیچ آدم منصفی از شما این پاسخ را خواهد پذیرفت؟ آیا حجم تبلیغات فقط به چند اطلاعیه تان خلاصه و محدود میشود؟ آیا ما مجاز نیستیم بپرسیم که چرا در این دوران شعارهای جنبش های دیگر را به کلکسیون شعارهایتان اضافه کرده اید؟ مگر سیاست رنگین کمانی دارید که هر شعاری را از زمین برمیدارید و به سیاستهای خود اضافه میکنید؟ آیا از همین رو نبود که شعار "رهبر ما قاتل است ولایتش باطل است" را در تظاهراتهایتان فریاد میزدید؟  
١٠ - آیا بهتر نیست که اعلام کنید به راست چرخیده اید؟ همانطور که سیاستهای جدیدیتان ربطی به کمونیسم منصور حکمت ندارد؟ آیا بهتر نیست اسم حزبتان را عوض کنید و بیش از این به کمونیسم کارگری لطمه نزنید؟ آیا بهتر نیست رسما اعلام کنید که سیاستهای تاکنونی کمونیسم کارگری منصور حکمت را "ناقص"٬ "فرقه ای" و "ایدئولوژیک" میدانید؟ باید سیاستهای جدید در قبال مسائل کنونی مطرح کنید. آیا بهتر نیست که اعلام کنید این حزب چند سالی است که بر پاشنه جدیدی میچرخد؟ و یک سئوال آخر: جواب آن کارگر سوسیالیست را که میگفت "اینها توده ای شده اند" را چه میدهید؟ *